English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2886 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to take the a U بلندی چیزیرا اندازه گرفتن ارتفاع جایی راپیمودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to gauge a vessel U مظروف فرفی راپیمودن یااندازه گرفتن
sextant altitude U ارتفاع اندازه گیری شده ستارگان ارتفاع سکستانتی
superelevation U بلندی بر اضافه ارتفاع
to follow up the scent U رد چیزیرا گرفتن
to take the place of something U جای چیزیرا گرفتن
to w anything out of a person U چیزیرا به ریشخند ازکسی گرفتن
altitude height U سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
orifice meter U روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
staff gauge U اشل اندازه گیری ارتفاع اب رودخانه
gage U اندازه گیر اندازه گرفتن
take a sight U ارتفاع گرفتن
sextant U وسیله اندازه گیری ارتفاع ستارگان مسافت سنج دریایی
superelevation U درجه ارتفاع درجه بلندی
to girt a tree U دوردرختی راپیمودن
z scale U نوعی مقیاس خطی روی عکس هوایی مورب که برای اندازه گیری ارتفاع اشیاء به کار می رود
shoot U زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
shoots U زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
vertical control U کنترل ارتفاع نقاط اندازه گیری تراز وارتفاع نقاط
mete U :اندازه گرفتن
spans U اندازه گرفتن
dimensions U اندازه گرفتن
caliper U اندازه گرفتن
to take the gauge of U اندازه گرفتن
spanning U اندازه گرفتن
spanned U اندازه گرفتن
dimension U اندازه گرفتن
span U اندازه گرفتن
gauged U اندازه گرفتن
measure U اندازه گرفتن
fathomed U اندازه گرفتن
gauge U اندازه گرفتن
fathoms U اندازه گرفتن
gauges U اندازه گرفتن
admeasure U اندازه گرفتن
fathoming U اندازه گرفتن
fathom U اندازه گرفتن
measure U بحر اندازه گرفتن
to take a person's measure U اندازه کسیرا گرفتن
accurate to size U دقت در اندازه گرفتن
to set a U اندازه گرفتن باطل کردن
stack up U جمع کردن اندازه گرفتن
measure U بخش یاب اندازه گرفتن
to assume horrifying proportions U اندازه هولناک به خود گرفتن
to assume alarming proportions U اندازه هولناک به خود گرفتن
calibrating U قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
calibrated U قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
calibrate U قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
calibrates U قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
rug condition U [وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
drop height U ارتفاع عمودی هواپیما تامنطقه پرش ارتفاع هواپیمادر نقطه بارریزی
barometric altimeter U ارتفاع سنج بارومتری ارتفاع سنجی که با فشار جو کار میکند
descentheight U ارتفاع لازم از سطح زمین برای کم کردن از ارتفاع هواپیما
flare dud U گلوله اتمی که در ارتفاع بیش از ارتفاع پیش بینی شده منفجر میشود
terrain clearance U حفظ ارتفاع امن برای پروازهواپیما تامین خودکار ارتفاع پرواز هواپیما
pressure altitude U ارتفاع از روی دستگاه فشارسنج هواپیما ارتفاع فشارسنجی
pile height U ارتفاع پرز [این ارتفاع یکی از عوامل تعیین کننده قیمت و کیفیت فرش است.]
gauging rod U میل سنجش) میلی است که مامور رسومات برای اندازه گرفتن عمق نوشاب
altitude separation U اختلاف ارتفاع سطوح مبنای ارتفاع
aircraft arresting hook U مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
absolute altimeter U ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
safe altitude U ارتفاع تامین ارتفاع بی خطر
transition altitude U ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
maximum ordinate U حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
to look for anything U چیزیرا جستجوکردن
obtruncate U سر چیزیرا زدن
to rub a thing in U چیزیرا خورد
to from an idea of something U چیزیرا تصور کردن
tapping U سوراخ چیزیرا بنداوردن
tapped U سوراخ چیزیرا بنداوردن
tap U سوراخ چیزیرا بنداوردن
to buy a pig in a poke U چیزیرا ندیده خریدن
to w anything out of a person U چیزیرا ازکسی دراوردن
to fool with anything U چیزیرا انگلک کردن
to cry halves U نصف چیزیرا ازکسی ادعاکردن
to be incredulous of anything U چیزیرا دیر باور کردن
routes U مسیر چیزیرا تعیین کردن
route U مسیر چیزیرا تعیین کردن
afterdate U تاریخ چیزیرا موخر گذاردن
to give one the straight tip U محرمانه چیزیرا بکسی خبردادن
ocant altitude U ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
to play with something U چیزیرا بازیچه پنداشتن بچیزی ور رفتن
to pole any thing up or down U چیزیرا سوی بالایا پایین هل دادن
to ram a thing intoa person U چیزیرا بزور تکراردرمغز کسی فروکردن
tare U وزن خالص چیزیرا احتساب کردن
command altitude U ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
to inlay anything with gems U چیزیرا گوهرنشان کردن گوهر در چیزی نشاندن
to palm off a thing on aperson U چیزیرا با تردستی بکسی رساندن یابراوتحمیل کردن
low altitude U ارتفاع کم ارتفاع پست
improviser U تعبیه کننده کسیکه بسرعت یا بلامقدمه چیزیرا میسازد
stillage U چارچوب یاچارپایهای که چیزیرا روی ان می گذارندتاابش کشیده شود
to prick at something U بچیزی سوزن یا تیغ زدن چیزیرا کمی سوراخ کردن
improvisor U تعبیه کننده کسیکه بسرعت یا بلا مقدمه چیزیرا میسازد
angles U اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
angle U اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
low airburst U ترکش هوایی در ارتفاع کم ترکش در ارتفاع پایین
apparent altitude U ارتفاع فاهری هواپیما ارتفاع عملی هواپیما
If the cap fit,wear it. <proverb> U اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
zahn cup U محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
typefaces U اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
typeface U اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
analog U نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogue U نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogues U نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
bombing height U ارتفاع رهایی بمب ارتفاع هواپیماتا هدف در موقع رهایی بمب
exmeridian altitude U ارتفاع فوق نصف النهاری هواپیما ارتفاع نصف النهاری
exaltation U بلندی
rise U بلندی
rises U بلندی
exaltedness U بلندی
looms U بلندی
loftiness U بلندی
loom U بلندی
loomed U بلندی
looming U بلندی
loudness U بلندی
gratification U سر بلندی
height U بلندی
elevations U بلندی
Highness U بلندی
low-rise U کم بلندی
altitude U بلندی
ascendent U بلندی
sublimity U بلندی
elevation U بلندی
altitudes U بلندی
toft U بلندی
upland U بلندی
heights U بلندی
Highnesses U بلندی
the sublime U بلندی
tallness U بلندی
uplands U بلندی
processor U ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
gage U اندازه وسیله اندازه گیری
acrophobia U بلندی هراسی
critical height U بلندی بحرانی
contour U پست و بلندی
hypsometry U بلندی پیمایی
ups and down U پستی و بلندی
acrophobia U ترس از بلندی
how tall is it? U بلندی ان چقدراست
hilliness U پستی و بلندی
height of fill U بلندی اکند
Highnesses U بلندی مقام
Highness U بلندی مقام
headroom U بلندی طاق
suction lift U بلندی مکش
eminency U تعالی بلندی
crow's nest U بالای بلندی
eminence U تعالی بلندی
effective length of strut U بلندی کمانش
height of building U بلندی ساختمان
ruggedness U پستی و بلندی
volumes U بلندی صدا
volume U بلندی صدا
supremacy U بلندی افراشتگی
tonal volume U بلندی صوت
size U 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
sizes U 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
to inlay gems in anything U چیزیرا گوهر نشان کردن گوهر در چیزی نشاندن
lifts U مرتفع بنظرامدن بلندی
head way U بلندی طاق سرعت
accentuation U پستی و بلندی صدا
embank U بلندی یاپشته ساختن
edge raise U بلندی لبه ورق
altitude U بلندی از سطح دریا
lifting U مرتفع بنظرامدن بلندی
to bring to the same plane [height] U به یک صفحه [بلندی] آوردن
lift U مرتفع بنظرامدن بلندی
blade height adjustment پهنای تنظیم بلندی
feature line U خط پست و بلندی زمین
lifted U مرتفع بنظرامدن بلندی
altitudes U بلندی از سطح دریا
sone U واحد بلندی صوت
generously U با نظر بلندی به جوانمردی
volume unit U واحد بلندی صدا
vu U واحد بلندی صدا
tachymeter U دوربین پیمایش بلندی یا فاصله
bird's eye view U منظرهای که از بلندی دیده میشود
lapseratc U میزان بارندگی به نسبت بلندی ها
featuring U وضع پست و بلندی زمین
stentor U شخصی که صدای بلندی دارد
feature U وضع پست و بلندی زمین
featured U وضع پست و بلندی زمین
relief U شکل فاهری و پست و بلندی
features U وضع پست و بلندی زمین
bird's eye views U منظرهای که از بلندی دیده میشود
measure U 1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
altitude azimuth U عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
safety zone U بلندی وسط خیابان مخصوص عابرین
the door banged U درباصدای محکم و بلندی بهم خورد
homogeneous area U منطقه هموارو بدون پست و بلندی
sagfety island U بلندی وسط خیابان مخصوص عابرین
dipole U انتنی که نصف طول موج بلندی دارد
traffic island U بلندی وسط خیابان مخصوص توقف پیاده رو
mean sea level U ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
height datum U سطح مبنای سنجش ارتفاع سطح مبنای ارتفاع
grandfather clocks U ساعت پاندولی بلندی که روی زمین قرار میگیرد
net antena U انتن روی تور والیبال به بلندی 76 تا 101 سانتیمتر
rise and fall U تعیین پستی و بلندی نقاط نسبت به سطح مبنا
Recent search history Forum search
1معنی لغت overfit
1pedal pamping
1گج
2purchase off the registry
1سلام. می خواستم معنی این جمله رو بدونم :above threshold bias currents
2interfereometry
1مقاله در مورد اندازه گیری شیفت فرکانسی
1meaning of taking law
3in rell with god
4express, overexpression
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com